رفاقت

جست و جو
    Loading
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
در انتظار آفتاب
    إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
پشتیبانی

    در صورت انلاین بودن پشتیبانی میتوانید مشکلات کامپیوتری خود را با ما در میان بگذارید.

    با تشکر

خبرنامه

    * در کادر اول نام و در کادر دوم ایمیل خود را وارد کنید






    Powered by EMF

اوقات شرعی
نوا
اخبار فناوری اطلاعات
پخش زنده اماکن متبرکه
دوستان






تماس با مدیر

۵ مطلب با موضوع «داستان» ثبت شده است

سر ظهر نماز را که خواندیم از مسجد آمدم بیرون و راه افتادم طرف آسایشگاه، بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا.

داشتند غذا میدادند چند تا بسیجی هم توی صف ایستاده بودند. مابین آنها یکدفعه چشمم افتاد به او

یک آن خیال کردم اشتباه دیدم دقیق تر نگاه کردم با خودم گفتم شاید من اشتباه شنیدم که فرمانده گردان شده

رفتم جلو احوالش را که پرسیدم گفتم: شما چرا واسیادی تو صف غذا ، مگه فرمانده گردان...

بقیه حرفم را نتوانستم بگویم. خنده از لبهاش رفت، گفت: مگه فرمانده با بسیجی های دیگه فرقی میکنه که باید بدون صف غذا بگیره؟

یاد حدیثی افتادم:(من تواضع لله رفعه الله) پیش خودم گفتم الکی نیست برونسی این قدر توی جبهه پر آوازه شده

بعدا فهمیدم بسیجی ها خیلی مانع این کارش شده بودند ولی از پس او بر نیامده بودند.

خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی

به نقل از همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۳
EMF

کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :

 

« می گویند که شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!» 

خداوند پاسخ داد :

 « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد » 

اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه !!


«  اما اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندنندارم و اینها برای شادی من کافی هستند . »

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۲
EMF

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:

 «دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم.»

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.
این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند
: «این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد !»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۹
EMF

بر روی سنگ قبر کشیشی در کلیسای وست مینستر چنین نوشته شده است:

” کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم.

بزرگتر که شدم، متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است، من باید کشورم را تغییر دهم.

بعدها کشورم را نیز بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم.

در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول سازم.

و اینک که درآستانه ی مرگ هستم، فهمیدم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم،

شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۱۹
EMF

تغییر نام ورزشگاه مشهد به‌نام «غلامرضا تختی» توسط آیت‌الله خامنه‌ای

http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1392/1392101711498466.jpgاستادیوم تختی مشهد قبل از انقلاب «سعدآباد» نام داشت. همزمان
با اوج‌گیری مبارزات انقلابی، اقشار مختلف مردم مشهد به خصوص
فرهنگیان این شهر در تاریخ ۱۳۵۷/۸/۱۶ اجتماعی بزرگ در این
استادیوم برگزار کردند. سخنران این برنامه آیت‌الله خامنه‌ای بودند که
در بخشی از سخنان‌شان نام این استادیوم محل تجمع را به نام
مرحوم «غلام‌رضا تختی» تغییر دادند. بعد از این سخنان، مردم با تکبیر
و صلوات، این مسأله را تأیید می‌کنند و نام این ورزشگاه از آن پس
تغییر می‌کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۵
EMF

ابزار هدایت به بالای صفحه